آن علمى كه «نور» به حساب آمده و با مشيت الهى در دلهاى مستعدجاى مىگيرد، مجموعه اين دانستنىها و اصطلاحات نيست. روشنايىدل و صفاى باطن و معرفت و بصيرت، جلوهاى از آن «نورانيت» علم است.علمهايى هم هست كه «كدورت خاطر» و «قساوت قلب» و «تكبر» و«غرور» مىآورد.
درختى كه پربارتر باشد، شاخههايش سر به زيرتر است. اين، همانفروتنى است كه از «بار دانش» سرچشمه مىگيرد و اگر جز اين باشد، جهلو غرور است، اما با نماى فريبنده علم و عقل!
ميان يادگيرى مشتى «اصطلاحات» در هر دانش و فنى، و رسيدن به«آدميت» و «كمال انسانى»، فاصله بسيار است.
كم نيستند «دانشمندان نادان»!
اگر علم، «معرفت» نياورد، درخت دانش خشكيده و بىثمر است.
چه سود، اگر آنكه در مسير «دانش» قرار دارد، حق علم و معلم و تعليمرا نشناسد؟
جوانان كه در اين راهند، به آموختن اين فنون شايستهترند، تا «زينتدانش» را به «گوهر ادب» بيارايند.
كرامت انسان به «علم» است، اما... دانشى كه در درون دانشور همروشنايى پديد آورد و «چراغ راه» شود و «نيروى رفتن»!
هر چيزى آفتى دارد. يكى از آفات علم هم «غرور» است.
آفت زدگان بوستان دانش قابل ترحماند.
يكى بر مركب غرور ثروت و قدرت سوار مىشود، ديگرى بر مركبشهرت و رياست، يكى هم سوار بر مركب دانش مىشود و مىتازد و گرد وغبار راه مىاندازد و به ديگران بىاعتنايى مىكند و خود را «برترين»مىشمارد و از هر نقد و انتقاد و تذكرى بر مىآشوبد و خويشتن را مصون ازخطا و ايمن از اشتباه مىپندارد.
اين، آن علمى نيست كه در دل «خشيت» بيافريند و دانشور را به خدانزديكتر سازد.
تعليم دين ما اين است كه: تواضع و نرمش داشته باشيد، هم نسبتبهكسى كه از او چيز آموختهايد، هم نسبتبه كسى كه به او دانش مىآموزيد.يعنى فروتنى هم در برابر «استاد»، هم «شاگرد».[1]
اگر جز اين باشد، نه شاگرد، توفيق فيض آموختن بيشتر مىيابد، نهاستاد در قلب شاگردانش جاى مىگيرد.
رعايت «حق استاد»، نخستين نشانه «ادب علم آموزى» است، وبرخوردارى از تواضع و خاكسارى و گم نكردن خويش، نشانه ديگرى ازلياقت «معلمى» است.
تا مىتوان مغز داشت، چرا پوكى و پوچى؟
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . امام صادقعليه السلام: «تواضعوا لمن تعلمونه العلم و تواضعوا لمن طلبتم منهالعلم» (اصول كافى، ج 1، ص 36).